آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

ARSHIDA

سفرنامه عید 1392 ارشیدا خانم

    سلام هستی مامان امسال واقعا برامون سال جدیدی بود و زیباترین بهار  و تجربه کردیم سالی که تکرار نشدنی است سالی که با وجود تو گل نازم  بهار به خونمون اومد با تمام وجود میگم دووووووستت دااااارم روز دوم عید بود که با برنامه قبلی بهمراه خانواده باباجون و عمو پرهام  راه افتادیم به سمت شیراز و بوشهر خیلی خوش گذشت فکر میکردم نتونم با شما بیام مسافرت اما شما یک خانم به تمام معنایی و اصلا اذیتمون نکردی چی بگم که ماشاله تا الان واقعا دختر خوبی بودی از همه لحاظ تو راه نیریز یه توقف  چند ساعته داشتیم که شما واسه یادگاری از او...
10 فروردين 1392

چهارشنبه سوری

          چهارشنبه سوری به چهارشنبه آخر سال میگن که آریایی ها آتیش روشن میگن       و از روی اون میپرن و به رقص و شادی می پردازن و کلی خوش میگذرونن و امسال   تو اولین چهارشنبه سوری زندگیتو گذروندی و با باباجون و مامان جون خانواده عمو و البته عزیزم بهزاد به خارج شهر رفتیم و بابا پوریا یه آتیش بزرگ درست کردو همه از   روش پریدیم و شادی کردیم بعدشم آجیل و میوه خوردیمو تا دیر وقت اونجا خوش   گذروندیم و واقعا شب رویایی بود که چند تا عکس از اون شب گذشتم .       ...
29 اسفند 1391

گردش 1 روزه به پاریز

     خانواده بابا پوریا یه خونه باغ دارن جایی بنام پاریز که بزرگتر شی  زیاد اونجا میری    و اونجا جایی که همبازی و دوستای خونوادگیه اینده تو بیشتر میبینی و   و شما دخملم برای اوبین بار به اونجا رفتی ولی زیاد نتونستیم ببریمت بیرون    اخه میترسیدیم سرما بخوری فقط نزدیک ظهر یه کم افتاب گرفتی روز خوبی بود   مخصوصا واسه من که هر بار با تو تجربه ای شیرین بدست میارم با جاهای مختلف         ...
25 اسفند 1391

اولین مسافرت دخملی

  اولین مسافرت دخمل خوشملم مسافرت به بندرعباس بود و قشم    با اینکه خیلی کوشولو بودی و 1 ماه و نیم بیشتر نداشتی و من هم خیلی استرس     داشتم  ونمیدونستم ایا میتونم با یه بچه کوچولو مسافرت برم یا نه اما واقعا دختر خوبی بودی و   اصلا ما رو اذیت نکردی فقط شب اول که رسیدیم نمیدونم چرا شاید بخاطر خستگی راه  نخوابیدن تا خود بندر  ولی زیاد گریه کردی و هر   کاری کردیم  اروم نمیشدی ولی مامان  جون و باباجون بالاخره موفق شدن  با گذاشتن داخل پتو و تاب دادن بخوابوننت ولی دیگه کل  سفر رو خوب ب...
7 اسفند 1391

ولنتاین ارشیدا

سلام عشق من    امسال اولین ولنتاینی هست که تو در کنار مامان و عشق زندگیم هستی و       امسال من  فهمیدم عشق یعنی چی و ادم میتونه همزمان با تمام وجود عاشق 2 نفر باشه  که عشق و امید بهزندگیم شمایید      سال قبل تو نبودی و من و بابایی فکر میکردیم عشق فقط منم و اون   و امسال تو بهترینم کنارما بودی و بهت میگم ولنتاین مبارک عشق مامان و بابا     ...
7 بهمن 1391

تولد نی نی

          به دنیا اومدنت:                                            سلام عزیز مامان   بالاخره انتظار به سر رسید و به همون چیزی که همیشه از خدا می خواستم رسیدم...   این که بچمو بغل کنم و این عاشقانه ترین حس دنیا است.    خیلی خوشحالم که تو اومدی نی نی قشنگم .               وای که چقدر با اومدنت تمام 9 ماه سختی که کشیده بودم یهو از دلم رفت   و زیباترین حس دنیا جایگزینش شد خوشکلکم. ...
13 دی 1391

انتظار به سر رسید!

سلام ماما ن خوشکلم باورم نمیشه داره تموم میشه انتظارم مامان نازم . . . فردا داری میای تا من و بابایی رو یه عالمه خوشحال کنی   و مزد انتظار و مراقبتمو بدی عشق.   بی همتای من  ولی فکر کنم تا صبح از انتظار دیوونه بشم نانازم. 9 ماه تمام صبر کردم ولی این  یه شب داره  عذابم میده خدا  کنه که بی دردسر بیای و از فردا به خودت و من زندگی ببخشی . نمی دونم بابایی با دیدنت چه عکس العملی نشون میده از خودش؟   . .! خیلی خوشحالم می دونم که مامانای دیگه درکم می کنن! خیلی کار دارم وقت ندارم  بنویسم ایشالا برگشتم با خودت بقیه خاطراتو می ...
12 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد